معنی از سنگ های قیمتی

حل جدول

سنگ های قیمتی

جواهر


از سنگ های قیمتی

الماس، زمرد سبز، یاقوت سرخ، یاقوت کبود


نوعی سنگ قیمتی

فیروزه

زبرجد


سنگ سبز قیمتی

یشم

فارسی به آلمانی

فارسی به عربی

سنگ قیمتی

حجاره، عقیق

واژه پیشنهادی

سنگ قیمتی

گوهر


فروشنده سنگ های قیمتی

جواهری-

جواهری

گوهری

عتیقه فروش-آنتیک فروشی


نوعی سنگ قیمتی

یاقوت-عقیق-زمرد-دلربا -لاجورد-اوپال-آمتیست-حدید

لغت نامه دهخدا

قیمتی

قیمتی. [م َ] (ص نسبی) منسوب به قیمت، ارزش دار. بهادار. || پربها. ثمین. گرانبها. (آنندراج):
من آنم که در پای خوکان نریزم
مر این قیمتی لفظ دُرّ دری را.
ناصرخسرو.
و پاره ای جامه ٔ قیمتی از آن مرد بزاز بخرید. (سندبادنامه).
اگر قیمتی دُرّ خواهی که باشی
به آموختن گوهر جان بپرور.
سعدی.
چندین هزار اطلس زربفت قیمتی
پوشیده در تنعم وآنگه دریده گیر.
سعدی.
وگر قیمتی گوهری غم مدار
که ضایع نگرداندت روزگار.
سعدی.
- قیمتی گردیدن، بهادار شدن. ارزش پیدا کردن. گرانبها شدن:
قیمتی گردی اگر فضل و هنر گیری از او
قیمت مرد بدانی که بفضل و هنر است.
ناصرخسرو.

فرهنگ فارسی هوشیار

قیمتی

درتازی نیامده گرانبها گرانمایه (صفت) گرانبها با ارزش انگشتر قیمتی.

معادل ابجد

از سنگ های قیمتی

714

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری